تبلیغات

۱۳۸۷ مرداد ۲, چهارشنبه

علي آن شير خدا

علي آن شير خدا

امام علي عليه السلام

علي آن شير خدا شاه عرب الفتي داشت با اين دل شب

شب ز اسرار علي، آگاه است دل شب محرم سرّ الله است

شب علي ديد به نزديکي ديد گر چه او نيز به تاريکي ديد

شاه را ديد به نوشيني خواب روي بر سينه ديوار خراب

قلعه‌باني که به قصر افلاک سر دهد ناله زنداني خاک

اشكباري که چو شمع بيزار مي‌فشاند زر و مي‌گريد زار

دردمندي که چو لب بگشايد در و ديوار به زنهار آيد

کلماتش چو در آويزه گوش مسجد کوفه هنوزش مدهوش

فجر تا سينه آفاق شکافت چشم بيدار علي خفته نيافت

روزه‌داري که به مُهر اسحار بشکند نان جوين افطار

ناشناسي که به تاريکي شب مي‌برد نان يتيمان عرب

تا نشد پردگي آن سرّ جلي نشد افشا که علي بود علي

شاهبازي که به بال پر راز مي‌کند در ابديت پرواز

شهسواري که به برق شمشير در دل شب بشکافد دل شير

عشقبازي که هم آغوش خطر خفت در خوابگه پيغمبر

آن دم صبح قيامت تأثير حلقه در شد از او دامنگير

دست در دامن مولا زد در که علي بگذرد از ما مگذر

شال مي‌بست و ندايي مبهم که کمربند شهادت را محکم

پيشوايي که ز شوق ديدار مي‌کند قاتل خود را بيدار

ماه محراب عبوديت حق سر به محراب عبادت منشق

مي‌زند پس‌، لب او کاسه شير مي‌کند چشم اشارت به اسير

چه اسيري که همان قاتل اوست تو خدايي مگر اي دشمن دوست

در جهان اين همه شر و همه شر ها علي بشر کيف بشر

کفن از گريه غسال خجل پيرهن از رخ وصال خجل

هیچ نظری موجود نیست: